کافی6 ص394 عن ابی عبداللهu قال انّ ابلیس لعنه الله نازع نوحاً فی الکَرمْ فاتاه جبرئیل فقال انّ له حقّاً فَاعْطهِ فَاعطاهُ الثُلثَ فَلَم یَرضَ ابلیسُ ثمَ اعطاه النّصفَ فَلَم یَرضَ فَطَرحَ جبرئیل ناراً فاحْرَقَتِ الثُلْثَین و بقی الثُلثُ فقال ما احترقتِ النارُ فهو نصیبُهُ و ما بقی فهو لک یا نوح حلالُ.
ترجمه:امام صادق(ع) فرمودند: ابلیس(لعنت خدا بر او باد)با حضرت نوح در درخت انگور نزاع کرد پس جبرئیل آمد و گفت برای ابلیس حقی است پس به او بده پس یک سوم را به ابلیس داد پس راضی نشد نصف را به او داد رضایت نداد پس جبرئیل آتشی انداخت دو سوم سوخت و یک سوم باقی ماند پس گفت آنچه را آتش سوزاند بهره ابلیس و آنچه باقی ماند برای تو ای نوح حلال است.
در این باب روایت دیگری نیز در کافی است.
عن ابی الربیع الشامی قال سألتُ ابا عبداللهu عن اصل الخمر کیف کان بدع حلالِها و حرامِها و متی اتُّخذ الخمرُ فقال انّ آدمu لمّا هبط مِن الجنة اشتهی مِن ثمارها فانزل الله عزوجل علیه قضیبَینِ مِن عنبٍ فغرسَهما فلمّا ان اوْرَقا و اثمَرا و بَلَغا جاء ابلیس لعنت الله فحاط علیهما حائطً فقال آدمu ما حالُکَ یا ملعون فقال ابلیس انّهما لی فقال له کذبْتَ فَرَضیا بینهما بروح القُدُس فلمّا أنتَهیا الیه قَصَّ علیه آدمu قِصَّتَهُ و اَخَذَ روح القُدُس ضِغْثاً من نارٍ و رمی به علیهما و العَنب فی أغصایْهما حتی ظنَّ آدمu اَنّه لم یبقَ منهما شئٌ و ظَنَّ ابلیس لعنه الله مثل ذلک قال فدخلتِ النار حیثُ دخلتْ و قد ذهب منهما ثلثهما و بقی الثلثً فقال الروح اما ما ذهب منهما فخظّ ابلیس لعنه الله و ما بقی فلک یا آدم.
ابن ربیع الشامی می گوید از امام صادقu در مورد ریشه شراب سؤال کردم که ابتدا چگونه حلال و حرام شد و چه وقت شراب گرفته شد حضرت فرمودند بدرستیکه آدم وقتی از بهشت فرود آمد طلب میوه های بهشتی نمود پس خداوند برای او دو چوب از انگور فرو فرستاد پس آنها را کاشت پس وقتی برگ دادند و میوه دادند و رسیدند ابلیس آمد و دیواری مقابل آنها قرار داد حضرت آدم فرمود ای ملعون این کار تو برای چیست پس ابلیس گفت آن دو درخت مال من است. حضرت آدم به او فرمود دروغ می گویی پس هر دو راضی شدند که روح القدس بین آنها حکم کند وقتی نزد روح القدس آمدند حضرت آدم قصه را برای او نقل نمود روح القدس پاره ای از آتش گرفت و آن را به روی آن دو درخت پرتاب کرد در حالی انگور روی شاخه ها بود بطوری که آدم گمان کرد از آن دو درخت چیزی نمانده است و ابلیس هم همانطور خیال کرد پس آتش داخل شد آنجایی که باید وارد شود پس از آن دو درخت دو سوم رفت و یک سوم باقی ماند پس روح القدس گفت آن مقداری که رفت بهره ابلیس بود و آنچه که باقی ماند برای توست ای آدم.
نیز در کافی روایت مفصل دیگری آمده است که بیان اصل تحریم خمر را می نماید.
امام صادقu فرمودند بدرستیکه خداوند وقتی آدم را هبوط داد او را امر به کشت و کار کرد و نهالی از نهالهای بهشتی را به او داد پس به او خرما و انگور و زیتون و انار داد پس آنها را کاشت تا برای فرزندانش، بعد از خودش باشد پس او از میوه هایش خورد پس ابلیس به او گفت این نهال چیست که من در زمین آنرا نمی شناسم در حالیکه من قبل از تو بودم اجازه بده مقداری از آن را بخورم پس آدمu امتناع کرد از اینکه به او بدهد پس آخر عمر آدم ابلیس آمد و به حوا گفت مرا گرسنگی و تشنگی به تنگ آورده است حوا به او گفت چه می خواهی ابلیس گفت می خواهم از این میوه ها بخورم حوا به او گفت آدم از من پیمان گرفته که تورا از این میوه ها ندهم زیرا از بهشت آورده است. و جایز نیست که تو از میوه های بهشتی بخوری ابلیس گفت پس مقداری را در دست من فشار ده تا آب آنرا بخورم باز حوا قبول نکرد ابلیس گفت بگذار که من لااقل به این میوه ها مک بزنم و نخورم پس حوا یک خوشه انگور به او داد و ابلیس آنرا لیسید(مک زد)و در اثر سفارش حوا آنرا نخورد چون ابلیس خواست که برود یک دندانی بر انگورها فشار داد و حوا از دهانش کشید پس خداوند وحی فرمود به آدم اینکه انگور را دشمن من و تو، زبان زده و مکیده است بتحقیق آب انگور را بر تو حرام کردم آن مقداری که نفس ابلیس به آن رسیده است. پس خمر، حرام شد زیرا ابلیس دشمن خدا به حوا نیرنگ زد تا آنرا مکید و اگر ابلیس می خورد انگورها را همه حاصل درخت انگور از اول تا آخرش حرام می شد. سپس ابلیس به نزد حوا آمد و این بار از خرما طلب کرد و باز حوا یک دانه خرما به او داد که بمکد و خرما و انگور بسیار معطر و شیرین بودند بعد از مسّ ابلیس و مکیدن او این دو میوه را عطر و شیرینی کم شد یا از بین رفت. امام صادقu فرمود:سپس ابلیس ملعون، بعد از وفات حضرت آدم، در کنار درخت انگور و خرما، بول کرد پس بول او بصورت آب، در رگهای درختان، وارد شد. از اینرو، از ایندو درخت یعنی میوهایش، شراب درست می کنند. پس خدای عزوجل بر فرزندان آدم، هر مسکری را حرام کرد(یعنی هر مست کننده ای)زیرا که آب با بول دشمن خدا در ایندو نوع درخت میوه، جاری و وارد می شود و سکر و مستی ایندو از جهت رائحه بول ابلیس می باشد. در پایان اشاره باین مطلب لازم است که با خمر و قمار، شیطان بر بنی آدم سلطه پیدا می کند زیرا به تکرار این اعمال، عقل و فهم را از آنها می گیرد و سبب دشمنیها و هلاکتهای بیشمار می شود. و این آیه شریفه را دقت بفرمائید که در سوره مائده آیه 93 فرموده:انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العدواة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر الله و عن الصلاة فهل انتم منتهون
ترجمه:بدرستیکه شیطان، مستمراً چنین می خواهد که بین شما بنی آدم، دشمنی و کینه توزی را ایجاد کند، به افتادن در دو عمل میخواره گی و قماربازی که بوسیله ایندو شما را از ذکر الهی که سبب آرامش و کمال و سعادت انسان است باز دارد و از نماز که ظاهرش عروج و پرواز در ملکوت و باطنش ولایت و معرفت اهل بیت علیهم السلام است باز دارد.
نکته مهم و جالبی که در تأویل آیات کریمه آمده این است که باطن نماز و صلاة، معرفت و محبت به صاحبان ولایت مطلقه الهیه یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام است و باطن خمر محبت اعداء الهی و دشمنان اهل بیت بالخصوص دومی لعنة الله علیه(من الان الی قیام یوم الدین)و از آنجا که ظاهر عنوان باطن است، شیطان، بوسیله این خمر در ظاهر و محبت ثانی در باطن. بندگان را از مسیر کمال و خوشبختی، دور می کند.